بعد از فراغت از کار روزمره، چند ساعتی رو مجال میشه که وقتمو مفید پر کنم.
اول از همه مهمتر که واسه آینده شغلی‏ام هم مهمه و مفید؛ یادگیری زبان تا حد مکالمه...وقتی می‏بینم چند تا از همکاران به راحتی انگلیسی صحبت می‏‏کنم، من به طرز حرص‏آلود و حسرت‏آوری دنبال یادگیری هستم...ابتدا واسه یادگیری لغات؛ نرم افزار نارسیس(ورژن5) رو نصب کردم که با تکنیک یادگیری لایتنر و با تکرار روزانه کلمات رو به حافظه دایم منتقل میکنه...دوم اینکه؛ پیگیر یک مرجع خوب واسه یادگیری مکالمه بودم، که پس 4 سی دی صوتی یادگیری زبان نصرت و به توصیه دوستم، مجموعه یادگیری ویدویی: ها دو یو دو(how do you do) به هر جون کندنی بود تهیه کردم که با توجه به اینکه یک مجموعه قدیمی هست ولی باز هم با پرس و جویی کردم میتونه مورد خوبی واسه یادگیری و تقویت مکالمه باشه.

ایده های بزرگی  و شاید کوچک (!) تو مخمه!! داره مور مور میکنه!
شاید یه جور نیاز باعث بشه آدم کارش به یه جاهای دیگه ربط پیدا کنه!
از 5 صبح بیدار میشم تا 5 بعدازظهر سرکارم و از 5 تا 9 شب درگیر کلاس اتوران و ساخت سی دی تبلیغاتی و تجاری سازی و اگه بشه ادامه داد طراحی سایت...
حسابی خودم درگیر کردم با این حقوق پایین قراردادی به فکر یک شغل دوم افتادم...

امشب شب فوق‏العاده سردی رو پشت سر گذشتم. بعد از اتمام ساعت کاری، با همکارم سری به مجتمع کامپیوتر تک زدیم و بعد به خونه اومدیم...طی روز هم هوای سرد و مه‏لودی بود خصوصا منطقه خارج از شهر که شرکت در اون قرار داره...اولین روز و شب سرد، روز تولد امام رضا بود. البته دیشب که رفتیم حرم به نسبت هوای بهتری بود...ازدهام جمعیت هم اینوهو شب سال تحویل! اومد و شد واقعا مشکل ..که کلی از مسیر حرم تا خونه رو پیاده گز کردم...

دانلود دعای ربنا ی استاد شجریان اینجا

دانلود تلاوت ایه 17تا20 سوره قصص توسط استاد شجریان اینجا

دو روز از ماه رمضان گذشت...دو روز سخت و طاقت‏فرسا! کار در زیر آفتاب با لبانی تشنه...منی که تا قبل از آن کاربرات بدنم را هر روز با حداقل یک گالن آب خنک می‏کردم!! حالا باید تا انتهای کار تحمل کنم و روزه‏داری...
چیزی که واقعا احساس میشود، بودن نعمت مهم زندگی، که اگر نبود حیات هم نبود؛ آب!
واقعا که عجب نعمتی است، قدر آن را بیشتر بدانیم.

امروز به صدمین روز از سخت‏ترین لحظات عمرم رسیدم! که خودم باورم نمیشه! که وای؟! چقدر هم زود گذشت...تجربه سخت و طاقت فرسای کاری در تابستان داغ  و اکنون؛ روزداری و کار با دهانی تلخ شور...
من هنوز در جستجوی یک ساحل آرامشم و حیران... در تکاپو...و در جستجوی یک مسیر مطمئن و مشخص.

فصل پاییز هم اومد و سه هفته‏ای هم از آن گذشت! از فصل تابستان هم گذشتیم...فصل داغ در زندگی‏ام از هر جهت! اتفاق مهم تو آخرین روز تابستون افتاد؛ تغییر وضعیت شغلی؛ از کارگری به مدیریت بعد از سه ماه و اندی خون دل خوردن و صبر! هرچند واسه من دیگه فرقی نمی‏کرد و نمی‏کنه...مهم اینکه خودم تونستم با شرایط کار؛ چه سخت چه آسون کنار بیام و در حد توان بتونم از عهده و مسولیت کار بر بیام. 

پیوست: مطالب جالبی در زمینه وبلاگنویسی تو این وبلاگ خوندم شاید بدرد شما هم بخوره.

خلیج فارس می خواهی / چنین گستاخ می گویی / تو خوزستان همی خواهی / بدان این را/ میان آب های نیلگونش غرق می گردی / اگر روزی خدا خواهد / اگر روزی امام امت ما چنین گوید / روید و خاک آنجا بر سر آن بی همه چیزان فرو ریزید / به پیشت بازمی گردم / برایت من حدیث مرگ می خوانم و تخم مرگ افشانم / خلیج فارس می خواهی/ چنین گستاخ می گویی.

برگرفته از ویژه برنامه دفاع مقدس.

سلام و سال نو مبارک و با آروزی سلامتی و صحت و موفقیت روز افزون برای وبلاگنویسان عزیز.
امیدوارم سالی وبلاگی پرباری داشته باشید و همچنین خودم که بیشتر و بهتر و مفیدتر وبلاگم را بروزرسانی کنم.

یه چیزهایی مهمه و یه چیزایی غیر مهم
...در تعیین اهداف روزمره وکلا در طی هفته ها و...و هر ساعت و هر لحظه بایستی قدرت
تمایز بین کارهای مهم و غیرمهم و حتی کارهای پوچ و بی ارزش! داشته باشیم مثلا:

1.کارهای مهم؛ خواندن کتاب های تخصصی، آموزش زبان

2.کارهای غیرمهم؛ خواندن
روزنامه،سرکشی در اینترنت و کار با کامپیوتر

3.کارهای پوچ و بی ارزش: دیدن تلوزیون! و خواب بیش از 6ساعت در شبانه روز